نمایش را از یاد نبریم

یادداشتی از داریوش ثمر ، اردی بهشت ۱۴۰۳

*نمایش را از یاد نبریم*
در باب غرایبِ جاذبهِ تئاتر،
مشق از داریوش ثمر؛
اکثر هنرمندان تئاتر جدا از اینکه چه فاصله زمانی طول میکشد تا تصمیم به تمرین یک نمایشنامه بگیرند و کاری تازه شروع کنند این احساس را یکجای ذهن خویش آویزه دارند که؛ *نمایش را از یاد نبرم،* از شگفتی این هنر نمایش همین گسترهِ چسبناک ذهنی است که اگر ذهن، هنر خواه باشد وجودش و اثرش محکم و پابرجاست وجود منظورم اندیشه و نوع هنرمندی اوست ، اگر غضروف کاذب ظاهر نباشد ، استخوان فردِ تئاتری هست، صحنه او را صدا میزند، و برایش این احساس مثل معنی شعری باشد که نمیتواند برای شما شرح دهد چون قابل ترجمه نباشد، تجسم حسی گره خورده در ذهن او غلبه ی تجربه تئاتر است عشق خام نیست خشت پر است ،! گاهی از برخی هنرمندان تئاتر این سوال را پیش میآید پیش میکشم میپرسم؛ سلام دوست عزیز یا سلام استاد ارجمند ، چند ساله، حتی یک نمایشنامه خوانی هم تمرین نمیکنید!
یا اگر آن فاصله زمانی تصمیم را که در بالا ذکر کردم نمونه دیگر بیاورم، مثلا از دوستی دیگر میپرسم؛ چرا هر ماه یک نمایش اجرا داری و هر روز یک جشنواره هستی؟ خیابانی، فیلم کوتاه، نیمه بلند و... اما براستی هر دو پرسش از ارزشمندی هنرمند و صاحب اثر افزون و کم نمیکند هرگز ، اما مورد اول یعنی کم کاری قابل تحمل و مورد دوم پرکاری قابل تشویق است، ولی کل اهل تئاتر بدانند کمی از عیب العیوب است و باشد که حتی مخاطب اجراهای دیگر هنرمندان نباشند ، خالی بودن جایگاه تماشاگر جای تئاتر پیشه است ، صواب سخنم را از دست ندهم خود در این میان کاستی داشتم، اما کمتر تئاتر اجرا شده ایی را از دست دادم،
برای همین مینویسم که تشریح، مهم باشد ،شاید مورد نظر شما هم افتد.
نمایش را از یاد نبریم،
حرکت نمایش در کل از وجود مخاطب ایجاد میشود این رابطه نوعی حمایت دو طرفه است زیرا مخاطب هم کار شایسته و قابل تحسین طلب دارد برای همین گاهی پر کاری یا اجراهای آماتوری رابطه حرکت و وجود نمایش را متوقف میکند! ، در دیگر هنرها هم اینگونه است ، این میان انحنای نقد، ارتقا میابد و مشاوره به تئاتریان تازه آشنا و نو پرداز با دلسوزی چرخشِ حرکت را تسهیل میکند، خیلی ها نمایش را از یاد برده اند چون فقط کار خودشان را چون کارگاهی با صلابت استمرار تکرار میکنند ، نمایش برای بازیگر این فاصله کاری را کمتر میکند چون میوه خلق یک کاراکتر باید در درخت کار هنریش فرصت دیگر ثمر شدن را داشته باشد این فرصت ممارستی زمانبر است، پس آسیب( از یاد بردن نمایش) دو سویه است اما مخاطب بودن یک واجب همیشگی است توجیه فلسفه فرهنگ دوستی است چیزی که از شلوغی روزانه سهمِ پرداختِ ، فرهنگ پروری میکنیم ، روزانه را تلطیف میکند،
البته انجمن های مربوطه هم نقش دارند! که خود قابل پرسش و سوال است. ،به طور کلی در پروش یک فضای نمایشی درخور ،شایسته و عادلانه، همبستگی عواملی را بسیجیده میکند که خردگرایی جمعی را بر مصالح شخصی افزون میدارد و میداند.
شایان توجه است در این میان مقاله آسیب شناسی این شاگرد قبلا تقدیم شده یود . این ترادف سخنم همراهِ واقعیتی است که پویایی و کوشش تئاتری همگان را ستوده و در پی آن بیش، جلای بیشتر را خواستارم،!
با سپاس داریوش ثمر.
۱۹ اردی بهشت ۱۴۰۳.

پارسی گویان (درباب ناصر خسرو) مشق از داریوش ثمر

از ناصر خسرو مشق میکنم و رو نوشت

از پارسی گویان نامدار
*ناصر خسرو*
مشق از ؛ داریوش ثمر
عجین است با حکیمان ماندگاری سخنان ایشان،
زیاد دیده ایم، در دیوار نویسی های مدارس، یا مکانهای دیگر در نقاشی دیواری ، از ابیات شاعران
از احادیث عالمان و کوتاه سخنان متکلمان استفاده کرده تا عرضه فرهنگ همچنان ارجمند بماند ، در این میان از ابیات حکیم ناصر خسرو زیاد دیده و فیض برده ایم به همین دلیل هم زیاد در ذهن داریم مثلا ترکیبات ؛ (چرخ نیلوفری، درخت دانش،) را در ذهن داریم که نیوش ذهن آموزنده و تاکید بر دانش از آموزگارنده است ،
از قصاید معروف حکیم ناصر خسرو (نکوهش مکن چرخ نیلوفری) است که نزدیک پنجاه بیت دارد ، اجازت دهید چند بیت آنرا از درخت این قصیده بچینم و در بین سخنم بیاورم،
قبل از آن رو نوشتی اندک از شرح نام و نسب ناصر خسرو منعکس کنم و علت تاکید بر حکیم بودن ایشان،
ترکیب دو اسم ناصر وخسرو یعنی
( یاری کننده و پادشاه )،
ناصرخسرو حکیم، شاعر و نویسنده ی ایرانی، متولد قبادیان از شهر کهن بلخ است تخلص (حجت) هم دارد و بسال ۳۸۲ هجری شمسی متولد شده ، نزدیک به هزار و چندی سال قبل،
حال علت حکیم بودن ایشان به کوشش او و خواست او و جوهره ذاتی ناصر برمیگردد زیرا
از کودکساری به تحصیل علم وادب پرداخت و آنچه در همه دایره المعارف ها آمده تقریباً در تمام علوم متداوله عقلی و نقلی آن زمان مسلط بوده
و مخصوصاً علوم یونانی چون؛( ارثماطیقی) این نام علمی یونانی است که در دایره اعداد تفحص دارد، دانش اعداد و فن محاسبه است و چند باب مجزا دارد که به قلت و کثرت در جهان عدد و ریاضی میپردازد، ناصر خسرو جدا از استادی در این فن به هندسه بطلمیوس (منجم معروف یونای و عالم جغرافیا عهد باستان) تسلط کامل داشته ناصر خسرو در علم مجسطی دانی و علم هندسه اقلیدس و علوم طب و پزشکی و بالاخص علم نجوم و فلسفه و همچنین در علم کلام و حکمت متألهین تبحر پیدا کرد،
علاوه بر این علوم ناصرخسرو هنرمند بزرگ در ادبیات ، شعر و سخن و حتی موسیقی دان برجسته زمانه خود نیز بوده
او چون( شووالیه ایی) (تعمدا از لفظ فرانسوی شُوالیه استفاد کردم تا کوشش همه جانبه ناصر خسرو را تشبیه کنم)
بله او از نوجوانی در یک هزاره قبل این اراده را داشت که تمامی علوم را در زمان خود کسب کند و از آن فراتر رفته به جهانگردی نیز پرداخت و از تدریس و نشر دانش خود دریغ نکرد ، البته مبلغ دینی نیز بوده و در این میان از یگانه شاعرانی است که (سفرنامه) دارد ، این یعنی دانستن یعنی آگاهی ناصر خسرو از اینکه؛ درآینده مهم است سیر حکمت و دانش با جزئیاتی در زمان ثبت بماند و حکمت و معرفت همراه نام او به این ثبوت دست یافت،
گفتم از قصیده چرخ نیلوفری نمونه آورم اینجا اگر رخصت دهید چند بیت
از ایشان که میفرماید
:
(نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیره‌سری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
همی تا کند پیشه، عادت همی کن
جهان مر جفا را، تو مر صابری را
هم امروز از پشت، بارت بیفگن
میفگن به فردا مر این داوری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را)
ناصر خسرو در دوره اوج سبک خراسانی شعر می‌سرود که از اوایل سدهٔ چهارم تا میانه‌های سدهٔ ششم هجری کاربرد داشت. این سبک از لحاظ زمانی به دو دورهٔ ؛(سامانیان و غزنویان- سلجوقیان)
تقسیم می‌شود،
او در اشعار خویش و سفرنامه و سایر کتب خود مکرر به احاطه خود به علوم و مقام عظیم فضل و دانش خود اشاره میکند
(نماند از هیچ گون دانش که من زآن
نکردم استفادت بیش و کمتر)
این اشارت جنبه خود ستایی نداشته و بر مستفیض گشتن از علوم که لازمه ادیب و حکیم شاعر است اشارت دارد و سروری و سر افرازی را در کسب دانش معنا میکند؛
(اگر تو از آموختن‌ سر بتابی
نجوید سر تو همی سروری را)
البته این شکل هم نوشته شده؛
(اگر تو ز آموختن سر نتابی
بجوید سر تو همی سروری را)
هر دو شکل این۲ بیت ،۱مفهوم مشخصه دارد ، چون تقطیع هجایی که در آن میبینیم دارای نظمی هستند که کلمه را در هارمونی یک مفهوم واحد و یک لایه و مبرهن زینت داده، علم یعنی ارتقای زندگی انسانی،
و چقدر محرک است این کلام برای آموزش و برای پرورش و اعتلای فرهنگ .
که در بیت های بعد همین قصیده به این مشهور بیت میرسیم
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را

ناصر خسرو دارای تألیفات بی‌شماری بوده که بسیاری از آن‌ها به مرور زمان نابود شده‌ است و به دوران ما نرسیده‌اند. چنانچه خود درباره تألیفات و تصنیفاتش گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن
زین چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا
مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر ناصرخسرو، سفرنامه ناصر خسرو است که مختصری از گزارش مشاهدات مسافرت هفت ساله ناصر خسرو بوده و به زبان‌های متعددی ترجمه شده‌ است
سفرنامه، که گزارش سفر هفت ساله ی او به سرزمین های اسلامی است ،در این سفر نامه بساروزگارا که در گزارش هفت ساله ناصرخسرو مرقوم میشود که بیشمار نکته و پند و حکمت دارد،
جامع الحکمتین،
رساله‌ایست از ناصر خسرو به زبان پارسی که در سال ۴۶۲ هجری قمری نوشته شده‌است. ناصرخسرو که فردی بلندمرتبه در میان اسماعیلیان به‌شمار می‌آمد و دارای مقام حجت بود این کتاب را به خواهش (عین‌الدوله ابوالمعالی) امیر بدخشان و در پاسخ به پرسش های( ابوالهیثم) در قصیدهٔ مشهورش دربارهٔ اصول عقاید اسماعیلیه نوشت.
این کتاب از منابع مهم در آگاهی از اندیشه های ناصر خسرو و اسماعیلیه به شمار می رود. و در الهیات اسماعیلیه از منبع معتبر و مورد توجه است. در سالهای اخیر پژوهش های زیادی روی آثار ناصرخسرو صورت گرفته است. جامع الحکمتین به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
خوان الاخوان،
در باب اخلاق و چگونگی فضایل اخلاقی پند میدهد
این کتاب به نثر است و حکمت آموز و پندمند.
گشایش و رهایش؛
نام کتابی است منسوب به ناصرخسرو که در آن به سی پرسش فلسفی و کلامی پرداخته شده است.
این کتاب دو بار توسط سعید نفیسی و فقیر محمد هونزای تصحیح شده است. متن موجود از این کتاب شامل ناهماهنگی‌ها و چندصدایی‌های بسیار است. برخی محققان انتساب کتاب به ناصرخسرو را پذیرفته‌اند و این ناهماهنگی‌ها را به تصرفات کاتب یا مترجم نسبت داده‌اند اما برخی انتساب متن به ناصرخسرو را رد کرده‌اند و معتقدند کتاب موجود در واقع ردیه‌ای است احتمالاً نوشته‌شده در قرن هفتم یا هشتم بر کتابی به نام گشایش و رهایش احتمالاً نوشته‌شده در دورهٔ مستنصر فاطمی.
زادالمسافرین،
مهم‌ترین اثر ناصر خسرو قبادیانی بلخی، فیلسوف، متکلم، سخنور و حجت نامدار اسماعیلی است که نزدیک به ۱۰۰۰ سال پیش از این (۴۵۳ (قمری)) تألیف شده و معتبرترین و عمده‌ترین منبع در شناخت اندیشه‌ها و باورهای او به‌شمار می‌آید.
این کتاب، یکی از مهم‌ترین آثار کلامی فلسفی اسماعیلی و حاوی واپسین باورهای مذهبی و ایده‌های کلامی و جهان‌شناختی رسمی فاطمیان در دوره امپراتوری دینی آنان است، پیش از آن که دعوت فاطمی دچار دودستگی نزاری و مستعلوی شود.
زادالمسافرین در زمره متون منثور کهن فارسی است و به جهت روزگار تألیف و روش نگارش، از دیرباز مورد توجه سبک شناسان نثر فارسی بوده‌است. زادالمسافرین سرشار از واژه‌های نادر و کهن فارسی است و افزون بر آن، برابرنهاده‌های فارسی ارزشمندی برای اصطلاحات فلسفی عربی در آن آمده که سخت در خور توجه ‌است.
در اشعار ناصر خسرو آمده است:
ز تصنیفات من زادالمسافر که معقولات را اصل است و قانون اگر بر خاک افلاطون بخوانند ثنا خواند مرا خاک فلاطون
این کتاب عقایید و باور اسماعیلیان را به خوبی تشریح میکند و از آن به عنوان ماخذ تاریخی الهیات مذهب اسماعیلیه نیز یاد میگردد.
ناصر خسرو در الهیات اسماعیلیه تعریف روشن و دقیق و درعین حال باعث نزاع را مطرح میکند که از سوی دیگر فرقه های اسلامی مورد تردید و مخالفت قرار میگیرد.
ناصر خسرو کوشیده است بین علم و دین ارتباط پیدا کند و علم و فلسفه را با دین هم آهنگ سازد. تا جاییکه از وحی و آفرینش و خدا شناسی موضوع مهمی را مطرح میکند. به باور ناصرخسرو تمام هستی کتاب الله است و پیامبر با الهام از هستی وحی الهی را به زبان خویش باز گو میکند.
قبل از اینکه کتابهای اورا مروری بر اختصار کنم این نکته یادمان نرود؛ ناصرخسرو از معدود شاعرانی است که چون حافظ قرآن مجید را حفظ بوده،
وجه دین
نام دیگر آن (روی دین )
نام دارد، کتابی از ناصرخسرو است، که مانند بسیاری از دیگر آثار او اثری مذهبی است.
این رساله حاوی مطالبی دربارهٔ فرقهٔ اسماعیلیه به روش باطنی است.
این کتاب تفسیر کلامی مذهب اسماعیلیه است و در ۵۱ گفتار ترتیب شده‌است. ناصر خسرو تفسیر الهیاتی اسماعیلیه را در رابطه به توحید، شهادت، قرآن، نبوت، ولایت، حج، جهاد و طهارت بیان کرده و به تأویل آنها پرداخته‌است.
بنابر نظر ناصرخسرو، وجه دین مهم‌ترین اثر اوست، زیرا در آن مستقیماً به مسائل و معارف دینی پرداخته‌است و در نظر او این معارف از معارف دیگر برترند و به تعبیر او (سر علم‌ها علم دین است)
دیگر آثار این حکیم نامدار:
دیوان اشعار
دیوان ناصر خسرو قبادیانی کتابی است مشتمل بر همه اشعار باقی‌مانده از ناصر خسرو قبادیانی. شعرها به زبان‌های فارسی و عربی است. مهم‌ترین بخش آن، قصاید اوست.
شعرهایی در دیگر قالب‌های شعری همانند مقطَّعات و رباعی هم در این دیوان هست.
دیوان او مشتمل بر ۱۱۱۵۶ بیت قصیده،
۲۱۵ بیت مقطَّعات و ۱ رباعی در ۲ بیت و در مجموع ۱۱۳۷۳ بیت سروده‌است.
و دیگر کتب او چون:
دیوان اشعار عربی
روشنایی‌نامه( رساله‌ای به نظم فارسی)
سعادت‌نامه ،( رساله‌ای است منظوم، شامل سیصد بیت.)
دلیل‌المتحرین:
(مفقود، در بیان الادیان ابوالمعالی از آن نام برده شده‌، اشعار عربی ناصر نیز مفقود است !)
جامع‌الحکمتین
اکسیر اعظم: در باب طب
قانون اعظم: در باب منطق و فلسفه
المستوفی: در باب علوم غریبه
دستور اعظم - در باب فقه
رساله‌ای درباره علوم یونانی
کنزالحقایق: در باب جادوگری!
رساله‌ای موسوم به (سرگذشت) یا (سفرنامه شرق)
رساله‌ای موسوم به (سرالاسرار)
تفسیر القرآن
رسالة الندامه الی زادالقیامه
.
آری دوستان ، آنچه عیان بود در باب ناصر خسرو با غربال محدودیت در نوشتار و جستجو در منابع و کتب اینترنتی و چاپی به غرقاب تساهل یک شاگرد در مشق تقدیم شد،
باسپاس، داریوش ثمر.
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳.

وقار شیرازی  

درباب وقار شیرازی ، نوشتار از داریوش ثمر

*درباب وقار شیرازی*
مشق از داریوش ثمر؛
بی حسابِ مقدمه، به این بیت دقت بفرمائید؛
(چون شبروان پوید همی در تیره شب
تا کس مبادا از رفتنش گردد خبر)
چقدر ترکیب زیبا و داری تصویر است، در شب رفتن و گم گشتگی را هنرمند شاعر هم در ذهن ما نقاشی میکند هم به خط خاص شاعر خوش نویس، مطبوع طبع شاعر به قلم خود نگاشته میشود، شاعر و نویسنده خطاط یک اعتلا در ادبیات پارسی است.
این تک بیت را از وقارشیرازی که هر مصراع آن سه مستفعلن دارد و نمونه برتر (مسدس سالم) است را در تدریس طبقه بندی اوزان شعر فارسی به عنوان نمونه دیده ایم که استادان بر آن در مفهوم طبقات اوزان اشارت دارند، این ویژه از تفوق ادیبی نشانه دارد که از زمان ما زیاد دور نیست در دوران قاجار زیست کرده و فرزند وصال شیرازی است ، که چون ، از آوازه شاعری ، ادبیات و خاصه (خوش نویسی) یا هنر خطاطی وصال شیرازی بیشتر میدانید ، بیشتر درک خواهید کرد که وقار در چه فضای خانوادگی رشد کرده و آن خانوادهِ ادیب، چه تاثیراتی در پرورش یک فرهنگ پرور دیگر داشته اند،
چونانکه پدربزرگش جناب محمد اسماعیل شیرازی نبیره یا نوه
(ادیب میرزا شفیع دبیر) بوده، که (شفیع شیرازی) منشی وکاتب و خطاط نادرشاه میباشد و همچنین نسل قبل تر از میرزا شفیع شیرازی در زمان سلسله صفویه نیز ادیب بوده سمت و مقاماتی داشتند... نکته مهم در نگارش این مشق برای این شاگرد این است؛ اشارت به ملازمت ارادهِ ادبیِ خانوادهای ایرانی و فرهنگ دوست و هم بستگی تقریبی شعر و خوشنویسی که دو هنر مرتبطه در ادیبان کهن و تا قبل از معاصر است(دوران معاصر و این سده را باید مجزا تحلیل کرد)
بله این ارتباط شاعر با نوشتن و خوش نوشتن حروف و کلمه که تقطیرِ ادبیات از مرکب و دوات
و دوده دانِ هنرِ خطاطی با عشق ادب پارسی آمیختن گرفته و بر عمق و وزن آن در هر اوزانِ عروضی ، به قیاس زیبایی ماننده به عروسی از کمال هنری هم دست یافته ،
این از افتخارات هر فارسی زبان و هر پارسی گو هست ، از جمله شما و منِ شاگرد شیرازی که هر جا در این شهرشیراز گذر کنی، ادیبی، شاعری، عالمی، حکیمی، بلاغت دانی در عرفان و سخن ادب و علوم الهی نیز در خاک پر گهرش نهفته دارد ، از این روی تبریک به شما،
از تقریب به موضوع مقال خویش فاصله نگیرم نظرم به تقدیم این مطلب هم هست که هنر خطاطی را برای شاعرِ خوش نویس درک نوعی لذت از مفهوم کلمه و معنای بیت به شکل تجربه بصری بدانیم ، خمیدگی واژ و حرف و در هم تنیدگی مصراع حال بصری مشعوف شده شاعرخطاط است که از صدا خالی شده بر کاغذ ترسیم گشته این زیبایی خطاطی با
طراحی حروف ، با تزئین و صفحه آرایی، یابه ترادف معنای کلی و معاصر به هنر تایپوگرافی مرتبط نیست.
اما سبک خطاطی در هنرمندان صاحب سبک در این وادی خود الگوهایی قابل ستایش هستند که در حد کمال میباشند و از خلیل شدن ذات با معنا نشات میگیرند مثلا در خطاطی های قرآنی و مذهبی حال روحانی آیه در اعتقاد هنرمند یک جلوه عبادی داده و کلام وحی را تجسم کردن از اهمیت خاصی در خوشنویسی اسلامی دارد که در کشورهای مختلف اسلامی هنرمندان بسیاری در ادوار متخلف شهره این هنر گشته اند برای نمونه در ُّملک عثمانی قرن ۱۹ محمد شوقی افندی استاد این هنر بود ...
اگر در نظر داشته باشیم که خطاط شاعر ، هنرمندی است با نوعی تجسم درونی از کلمه و بیتها در نظام نوشتاری خط منتخب شاعر ، او ادیبی کمال یافته است،
البته در این باب نظر ها گاها تفاوت هم دارد چونانکه بیشتر شاعران قریحه خطاطی نداشته اند، اما تقارن این استعداد در شاعری خود امتیازی ویژه است، وقارشیرازی فرزند وصال شیرازی یک نمونه خوب از این تقارنِ استعداد است، البته فراموش نکنیم آموزش، فضای تربیتی یک اجتماع ، اجتماعی ادبی و فرهنگی جو ، اجتماعی که علاقه مردمان آن شهر و دیار به هنر سبب پرورش هنر شود محرک استعداد است ، بله علاقه مردم به شعر و ادب و اعتلای زندگی فرزندان در ادب و دینداری و حکمت در پرورش ادبیات چیزیست که نباید از قلم انداخت ، به هر روی در شیراز ما یا استعداد از زمین جسم شاعران رستن گرفته یا علاقمندی مردمان و نیاکان در پرورش آن زیاد بوده یا گزینه سه هر دو که همین هردو درست است،
از وقار دور نشوم ،
که البته از این هنرمند بیشتر کتابت و خوش نویسی بجا مانده و همچنین هم تک بیت و دو بیتی پراکنده دارد و هم دیوان شعر ، آنچه او مرقوم فرموده با اتکا به بن مایه قوی آموزشی در اصناف شعر متبحر و در فن انشاء مهارت داشته.
وقار در ۱۲۶۶ق با برادر خود میرزا محمود حکیم به هندوستان رفت و در مدت توقفش در بمبئی ،
کتاب (مثنوی مولوی) را در مدت چهار ماه با خط خوش نوشت و به چاپ رسانید،
این را کار ساده ایی ندانید ، البته چون در این نوشتار امکان ارسال هم زمان عکس از خط وقار نداشتم برای شما مخاطب عزیز هم امکان جستجو و ملاحضه عکس کتاب مثنوی دور از امکان نباشد ، نظر کنید.
وقار بعد از چاپ مثنوی به زادگاه خود شیراز بازگشت.به ممارست هنری ادامه داد در ۱۲۹۰ق به زیارت عتبات عالیات رفت و در راه بازگشت ، به تهران آمد و مورد حمایت ناصرالدین‌شاه قاجار واقع شد.
وقار علاوه بر خط نستعلیق ، خطوط نسخ و رقاع ، شکسته ، نستعلیق را استادانه می‌نوشت و بویژه در خط (نسخ) کمتر نظیر داشت.
وی در شیراز درگذشت و درجوار پدر خود به خاک سپرده شد.
(قبر وصال و وقار در جوار حرم شاهچراغ است)
از آثار وقار شیرازی که به قلم و قریحه نویسندگی شاعری خود بر درخت پر بار پارسی گویان افزوده است میتوان اشارت کرد به
(انجمن دانش)،
به سبک گلستان سعدی؛
«انجمن دانش» ،کتابی آمیخته به نظم و نثراست.این کتاب حاوی حکایت های تعلیمی،اخلاقی واجتماعی است که وقار شیرازی آن را در سال 1281 هجری قمری به تقلید و شیوه ی کتاب گلستان و به نثر مسجع نوشته است. البته این اثر در بین مردم شناخته شده نیست... چند پایان نامه چاپ شده در قیاس کار وقار با گلستان شیخ اجل چاپ شده و قابل جستجو است که به اختصار مقال مجال انتقال آنها اینجا نیست ،
( رموزالامارهٔ )، این اثر ترجمه و شرح نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر میباشد که بهتر میدانید و به اختصار حامل پند هایی برای حاکمان و مدیران دارد که از متون مهم دینی است. مثنوی (بهرام و بهروز)
مثنوی بهرام و بهروز از وقار شیرازی، منظومه‌ای تعلیمی و عرفانی در بیش از هزار بیت است که در سدۀ سیزدهم هجری سروده شده و محتوایی تعلیمی و عرفانی دارد. از این مثنوی تاکنون یک نسخۀ خطی به کتابت میرزا ابراهیم، مشهور به آقا و متخلّص به صفا به دست آمده است.
( روزنامهٔ خسروان پارسی)،
اثر وقارشیرازی است
این کتاب یکی از آثار بدیع و ابتکاری در باب پادشاهان و خسروان ایران باستان است.
این کتاب پادشاهان ایران از دوران اساطیری (حکومت‌های پیشدادیان و کیانیان) را معرفی کرده و تا دوران (پادشاهی هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) به پیش می‌رود.
وقار شیرازی با استناد به کتب تاریخی و همچنین حماسه‌های منظوم پارسی، این اثر بی‌نظیر را گردآوری و تالیف نموده است. کتاب صددرصد مستند به آثار تاریخی و قدیمی است و
فرهنگ شیرازی و وصال این کتاب را "تاریخ ملوک عجم" هم نام نهاده اند.
(مثنوی خضر و موسی) ، به کتابت وقار شیرازی
داستان خضر و موسی است، داستانی از قرآن است در مورد ملاقات و همراهی حضرت موسی با خضر نبی است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی بود. خضر با وجود مخالفت اولیه،
با این شرط که موسی هیچ سؤالی از او نپرسد،
همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی
سه عملِ سوراخ کردن کشتی،
کشتن نوجوان
و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی در هر سه مورد اعتراض کرده و همین سبب جدایی این دو شد.
خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یک‌بار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عرفا گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد...
( قانون الصدارهٔ) از دیگر آثار وقار شیرازی هست و همچنین
(مرغزار) که نثر مسجع به روش (کلیله و دمنه ) دارد.
ممارست مسجع نویسی و چون سعدی بودن در وقار یافت میشود این همان امتداد فرهنگ ایران است که باید باز هم ممتد بماناد.
و
کتاب (مجالس‌السنهٔ و محافل الازمنهٔ) ، به سبک کتاب (کشکول) شیخ بهائی نوشته شده و کتاب
(عشرهٔ کامله)،
در ذکر مصائب امام حسین (ع) و اصحاب و اولادش نگاشته شده است.
رساله‌ای در تفسیر آیهٔ (لیغفر لک‌الله ما تقدم من ذنبک و ماتأخر)
و (شرح شش رباعی محتشم) ، در دوازده فصل؛ از آثار اوست همچنین کتاب (تاریخ چهارده معصوم)
که توسط فرزند وقار
(همت شیرازی) ،
تکمیل شده است
(دیوان اشعار وقار)با
چند رسالهٔ کوچک و ناتمام از آخرین کارهای اوست، و به پیوست کارهایش و ممارستهای فرهنگی وقار باید افزود، از خطوط او:
قرآن نیم ورقی ،
جلد روغنی کار علی اشرف ، متن نسخ کتابت خوش و ترجمهٔ نستعلیق کتابت خفی متوسط و پایان رقاع کتابت خوش ، با رقم: (حرره...خادم‌الفقراء احمد‌المتخلص بوقار... ۱۲۸۱) قرآن وزیری
نسخ کتابت خفی خوش و حواشی نستعلیق و شکسته خفی خوش ، سر سوره‌ها و آخر رقاع کتابت خوش ، با رقم: (کتبه و حرره احمد الشیرازی المتخلص بالوقار...۱۲۷۸)
یک نسخه
صحیفهٔ سجادیه،
نسخ کتابت خفی خوش ، با رقم:( احمد الوقار فی سنهٔ ۱۲۸۵")
یک نسخه
شرح اسماء قدسیه ،
نسخ کتابت جلی و خفی و رقاع خوش ، با رقم: (کتبه العبد...احمد الوقار ابن‌المرحوم الوصال الشیرازی المتخلص بالوقار... سنهٔ ۱۲۸۱)
در اخر دوستان و فرهنگ پروران (هنر و ادبیات) مشاهده و درک روح انسانی است، درک روح که تبدیل به آفرینش میشود از گوهر ایمان و اخلاق پر است این نوع هنر است که در زمان ایستا میماند، جاودانه،
حتی اگر مردمان آنزمان به هنر خود و نیاکان خود کم اعتنا باشند! ،
مشاهده و درک آثار هنری ادیبان پارسی گو بر هر ایرانی یک الزام درونی باید باشد زیرا آنچه که ارزشمند است در گذر زمان همان تجربه کمال گرایی انسان است که در ادبیات و هنرِ ما ایرانیان، ویژگی هایی ساخته شایان ستایش.
پایدار شما.
داریوش ثمر.
نیمه اردیبهشت ۱۴۰۳.

از نماد فرهنگی خود استفاده کنیم در مجازی ، داریوش ثمر

در باب فرهنگ و نماد مجازی

*یک اشارت فرهنگی در فضای مجازی*
*از چه نمادی استفاده نکنیم؟!*
نویسنده؛ داریوش ثمر.
در وادی فرهنگ مهم است،
و بسیار هم مهم است که شبیه امتداد فرهنگ خود باشیم ،زیرا ریشه داریم،
ریشه ما به اختصار در یک مفهوم و یک کلمه( نجیب ) بودن است،
که مفهوم ایران با نژاده کهن هزاران ساله است،
بی مقدمه اصل مقاله ام را بگویم؛ دوستان و فرهنگ پروران ؛ در ارسال پیام و نوشته و مطلب در مجازی که جای نامه و روزنامه را گرفته ! در نوشتن و نشان دادن واکنش در این دنیای مجازی، به عنوان شخصی فرهنگی و اهل هنر،
به عقیده این شاگرد نگارنده این سطور،
اساسا از این (👍🏼) نشان ، نمادک یا آیکون "نباید" استفاد کنیم !
(نباید ) را تعمدا نوشتم که متذکر یک هنجار فرهنگی باشم که باید و نباید آن هنجار مهم است.
این نماد (👍🏼) مربوط به فرهنگ ما نیست،
علائم دست و اشارت بدنی فرهنگها یکی نیست،
بیشتر محققین جامعه شناسی در این باب اتفاق نظر دارند،
میدانیم که مجرای کلام برای انتقال اطلاعات کاربرد اساسی دارد در حالیکه مجرا یا مسیر (غیر کلامی) به منظور، واکنش فردی یا جمعی، بجای یک عبارت یا جمله یا آوا می نشیند.
همین مهم در تکنولوژی امروزی به آیکونوگرافی نیز معروف است ،
این به فرهنگ وابستگی دارد. و نگهداری فرهنگ به دقت شما، بله دقیقا خود شما که الان مطلب را میخوانی ،
چون فرهنگ ها طی قرنها شاکله یافته که در همین شاکله گرفتگی، هزاران نسل با دقت ، هزاران نسل با ظرافت ، و هزاران نسل با وفاداری به اصل و اصالت هویت خویش، فرهنگ را چند هزاره نگهبان بودند، طی قرون متمادی
فیزیکال احساس غیرکلامی ، یا حال بدنی هر فرهنگ، شیوه بدنیِ بیان خود را دارند،
یک نگاه فشرده زمانی به موضوع بیندازیم ؛
به رفتار بیولوژیکی تکامل نگاه کنیم،
میمون ها ، احساسات خود کنش ها و واکنش هایی تحت دریافت نوعی درک، به شکل نشانه یا به زبان دیگر با اطفار و ادا و حالاتی خاص بیان میکنند، از دست و انگشتان خود نوعی اطلاع یا آگاهی را به دیگری عبور میدهند ، یا نوعی جلب توجه ایجاد میکنند،
جدا از این علائم ژنتیکی به ارث رسیده در تکامل طبیعی ،
انسان در طول تاریخ تمدن خود، برای برقراری ارتباط و بسط کلام و نظر خود و همراهی دیگران از حرکات بدنی برای مطابقت با کلام خود استفاده کرده ،
خلق کرده
یا به شکلی غیر ارادی بدن خود را با کلام یا در واکنش به کلام حرکت داده ، میمیک صورت داشته یا حرکت گردن و دستها را شکل علامت اختصاری مفهومی استنباط کرده ،
تایید کرده، تصدیق کرده، رد کرده، مردد مانده، مشکوک شده، شگفت زده شده، لذت برده، مشمئز گردیده و صدها واکنش دیگر... همه آنها را
از *مجرا از فیلتر فرهنگ*
که وابستگی به جغرافیا ، ژن، زبان، دین، ...تا حتی نوع خوراک دارد عبور داده ، بله حرکت و علامت بدن از فیلتر فرهنگی بومی خود طی قرنها عبور کرده و پالوده شده، و عملی است اکتسابی و غیر ذاتی، منظورم حرکت بدن است، یا اشارت دست و صورت ،
در مورد احساسات کلی (خنده و گریه) بدن اکثر فرهنگها همشکلی دارد ، اما موارد ریزتر تفاوت دارد، البته دانشمندان علوم معرفتی انسان شناختی مواردی را مستقل از یادگیری میدانند،
مثلا خندیدن بچه هایی که کر و لال بدنیا میآیند، مستقل از یادگیری یا تقلید کردن این عمل است،! دانشمندان آلمانی (اکمآن، فریشن، سورنسون) مطالعاتی در چهره و حالات صورت در پنج فرهنگ مختلف و مجزا از هم را در جاهای مختلف جهان انجام دادند، تا راهی برای یافتن یک ریشه در حرکات ذاتی انسان و صورت او در انواع هیجانات را کشف کنند و البته نظریه داروین‌ را در این باب تکمیل کنند،
بعضی حرکات در فرهنگهای مختلف یکی بوده و به ژن وابسته است که نمیتواند شکل دیگری داشته باشد، دایره سخن در این باب گسترده است ....
اما
اگر از بحث اولیه دور نشده باشم و *عامل فرهنگ* را *ضرورت علت* و استدلال حرکتِ دست و صورت مُعرف بدانم،
اشارتم به این بود که؛
نماد مجازی برای نمونه این نماد (👍🏼) ارتباط به فرهنگ ما ندارد ،
و در فرهنگ ما معنای برعکس هم دارد، نوعی بی ادبی و بی تربیتی است،!
اجازت دهید کمی موضوع را تشریح کنم؛
👍🏼 این را قبول دارید که همان مجهول مفهوم ok است. یا تایید کردن سخنی و مطلبی! اما نه در فرهنگ ما، زیرا منشا تکامل حرکتی این مفهوم در فرهنگ پارسی این نیست،
مثلا این نماد 👌🏻 این در بریتانیا در استرالیا در نیوزلند ...و فرهنگ انگلیسی به سه معنا در زمان خود و نوع مکالمه خود ترجمان دارد ،
۱_ مفتی سوار خود رو شدن کسی که در جاده یا خیابان است (👍🏻)این نیز در جاده و با پایین نگهداشتن دست به معنای کمک است و با 👌🏻 تفاوت دارد.
۲_معنای ok یا همه چیز سرجایش است
۳_ در همین حال اگر کمی انگشت شست بالا آورند یعنی توهین و دشنام
همین علامت 👌🏻 در فرهنگ یونانی (که قدمت دارد) یعنی( برو پی کارت یا مزاحم نشو) در ایتالیا هم اشاره به عدد یک است هم به معنی یکی بود یا بهترین ...یا مثلا این حرکت ✌🏼به شکل v از جنگ جهانی دوم توسط چرچیل به معنای victory و پیروزی یا امید به پیروزی تداول عام یافت ، در صورتی که در فرهنگ کهن اروپایی توهین است وقتی کف دست روبرو نباشد یعنی v را با پشت دست نشان دهند فحاشی است،
در مورد 👍🏻 یا ok این یک مفهوم تازه است از قرن ۱۹ در ایالات متحده امریکا در میان روزنامه نگاران مرسوم شد یعنی کوتاه کردن عبارت ، یا ستون نوشته روزنامه... بعد نوعی علاقمندی بکارگیری در کارهای گروهی پیدا کرد گاهی در معنا ok را all correct (همه چیز اندازه شد یا درست شد ) به اشتباه all korrect استفاده کرده اند در تلفظ ،
در جایی دیگر آورده شده که معنای آن متضاد است ! یعنی از کار انداختن دستگاه یا اشارت به اینکه دستگاه خاموش شده knock out که ko دارد اما از راست معمول شده بخوانند این اختصار را که ok میشود
یک نظریه دیگر هم هست که okمخفف old kinderhook است که محل تولد ریس جمهورقرن ۱۹ امریکاست که برای تبلیغ انتخاباتی خود در جمع رای ok را نماد نوعی اتحاد جمعیِ دسته ایی امریکایی میدانستند یا شعار انتخاباتی ایشان بوده ،
همین حرکت ok👍🏻 در فرهنگ فرانسوی یعنی هیچ یا صفر یا بدون فایده ...و در ژاپن به معنای پول به جیب زدن است یا پول خوبی گرفته ام و مترادف آن ...
اما در خاورمیانه و ایران این نماد در فرهنگ کوچه و بازار به معنای بیلاخ یا نوعی اظهار غلط کردی یا اشتباه فکر میکنی یا بازنده شدی و در کل به معنای حرکتی غیر تشویقی و منفی و حتی فحش هست
حال دوستان عنایت بفرمائید برای حفظ فرهنگ ، برای پاسداری از آن ، چقدر بدون دقت و بیشمار از این علامت👍🏻 استفاده کرده اید!؟
در صورتی که باید از آن پرهیز کنید ، و بجای آن ، میتوانید از 👏🏻 که اتفاقا در ایران باستان هم مرسوم بوده یا یک شاخه گل یا یک کلمه خوب بود یا سپاس استفاده کنید،
این دقت ها اگر عمومی شود قدرت و جایگاه ادب پارسی پاسداری میشود ورنه در سیل زمانه ی بی اعتنا به فرهنگ ! با سرعتی که انتظارش را نداریم فرهنگ تخریب میشود،
در آخر به اختصار بگویم مجموعه ایی از حالات بدنی و یا بیان بدنی و اشارت جدا از (ژست) (ژست فرهنگی هر کشوری در کاراکترهای ماندگار آن و آداب نشست و برخواست آنهاست ...و ژست های معنا دار عمومی از حالات دعا و ذکر گرفته ...تا نیم حرکتهایی قبل از اینکه به مفهوم رقص برسد...) بله جدا از ژست ها و رقص ها و... که باید توسط الزام درونی هر شخصی که دارای هویت فرهنگی هست حفظ بشود(البته اشخاصی که هویت فرهنگی ندارند هم کم نیست که خود آسیب شناسی مجزا میطلبد)
در همین رسانه مجازی
در حد همین نمادک یا آیکون
دچار بی هویتی فرهنگی نشویم!! چون علائم و نشانه های غیر کلامی گاهی تاثیر نگهداری فرهنگ را بیش از کلام حفظ میکنند زیرا فرهنگ بیگانه متوجه میشود شما دارای اصالت و هویت مستقل هستید که برایتان مهم است.
برایم مهم بود این موضوع را مشق کنم و تقدیم کنم به نگاه و اندیشه شما فرهنگ دوست عزیز .
با سپاس داریوش ثمر.
اول اردی بهشت ۱۴۰۳.