صادق هدایت شماره ۵ مشق از داریوش ثمر
در ادامه نظر به قلم هدایت ، مشق از داریوش ثمر
سیر در آثار صادق هدایت
شماره۵
مشق از داریوش ثمر؛
*اِتعاظ* از صادق هدایت با دیدگاه شخصی، برایم لازم شد، زیرا مدتی است دیر و دراز که با نوشته هایش درگیرم، خواندم ، واز استماع آنچه به زبان شخصیت های داستان هایش بیان کرد،
گرچه گویند دارای درد است و بس ،! یا فقط انعکاس دوری است و غربت بیگانگی و عزلت ، و غم،
یا گرچه گویند این پوچ گرایی ها اساسا به درد ادبیات ما نمیخورد ، به درد آدمی نیاید چون متضمن اخلاق هم نیست ! و باز گرچه گویند در نگاهی دُگم تر، که داستانهای صادق هدایت ، اگر منشا فساد اخلاقی و خودکشی نشود،! در تربیت هم هیچ اثر مثبتی ندارد و... مشابهات این جملات را درباره آثار هدایت بسیار شنیده اید و در نقد او گاه این را هم گویند با بی انصافی، که او دارای معضلاتی روانی و کاستی های جسمی بوده و
هر برچسبی که زشت تر باشد هم بر کلاهش زده اند! تا آنجا که عُقده ادیپی هم تقدیمش شده!
اما اندکی صبر،
اول نوشتارم واژه( اِتعاظ) را به عمد آوردم که عارض شوم (پند پذیر بودن) و نکته یافتن یا همان *اتعاظ* بطورحتم به مواعظِ نویسندهِ ناصح حاصل نگردد، ذهن خوانندهِ اجاده بین هم میخواهد! خواننده ایی که ذهنی نیکو گردان داشته باشد ،
خواننده ایی که ادبیات را با (اجاده) با روشی هنرمندانه برداشت کند زیرا هنر از نویسنده به خواننده سرایت میکند حتی در قالب نقد پرلودگی و مزاح،
بله برای تشریح سخنم به خود نوشته های هدایت رجوع میکنم، که میتوان از آن چیزها، آموخت ، برای نمونه او در مجموعه آثارش مقاله ایی دارد با نوعی طعنه به داستان ناز نوشته مستعان ،
اما بادقت بسیار به آثار نویسنده و مترجم برجسته وکار بلد یعنی جناب (حسین قلی مستعان ) که با ده ها کتاب از نویسندگان معاصر ایران است و ترجمه بینظیر (بینوایان هوگو) فقط به قلم مستعان تا این حد تاثیرگذار است به هر روی از این استاد ادبیات معاصر داستانی بنام (ناز) هم وجود دارد که هدایت آنرا آمیخته به مزاح نقد میکند که خود این نقد، یک اثر ادبیاتی است ، به اختصار داستان ۱۰۷ صفحه ایی استاد مستعان بنام ناز برگرفته از رویای حزقیال نبی است، که در نقد این اثر ، هدایت با کمی استهزا مینویسد :
در باره شیوه نگارش این کتاب این ضعیف مدتها در اندیشه بود که آن را جز اسلوب رمانتیسم یا ناتورالیسم یا رآلیسم باید شمرد و بلاخره به فراست دریافت که این داستان دلپذیر ! به شیوه های نوین؛ Mercantilisme و fumisme و arrivisme نگاشته شده.
(از اصطلاحات فرانسوی فوق که هدایت به طنز گفته معنای سودگرایی و توهم زایی و شغلگرا بودن ساطع میشود، یعنی نویسنده دنبال سود ، شغل بوده و متوهم است)
اما، دوستان این نکته در شخصیتِ هدایت ، استنتاج میشود که او علاوه بر صراحت لهجه و طبع بذله گویش ، به ادبیات کاملا اشراف دارد تا اندازه ایی که جناب مستعان را هم نیشگون میگیرد و به اختصار در مقال خود اشارت بر این دارد که در داستان (ناز) کاراکترها اصلی، یعنی بابا جواد که هفت دخترک دارد و زن او که خواب دیده، ... شباهت با داستان رویای حزقیال نبی دارد اما تفاوت این است که (خواب زود تعبیر میشود) ولی (رویا با وجود تفسیر و تعبیر بی تکلیف میماند چون رویا است )،
این ریز بینی ها خاص طبع و سرشت هدایت است و در گفتن نظر، انسانی آزاده است . این مهم از همان اتعاظ یافتنی است که ابتدای مقاله عارض حضورتان شدم،
صادق هدایت در مجموعه (وغ وغ ساهاب) یک موضوع جالب و تجربه شخصی خود را در قالب نثری تقریبا مسجع که خودش نام (قضیه ها) بر آن نهاده که سطور آن تقریبا متوازن است ، باز به زبان نیمه طنز که هشداری هم است در (قضیه خواب راحت) چنین عنوان میکند که:
اندر مزایای مشرق زمین بر مغرب زمین،
بزرگان مغرب زمین گفته بودند این چنین ؛ که در مشرق زمین هرچند مثل مغرب زمین،
بشر محروم است از نعمت های حاصله از ماشین،
در عوض از صدای ناهنجار ماشین هم راحت است ...
( به اختصار بنگارم
شخصی که هدایت عنوانش میکند از صدای تمدن غرب فراری است به دهکده ایی دور و مشرقِ مشرق میرود یعنی چین ! آنهم به سفارش دکترش تا آسایش بیابد)
اما در آنجا چنین میشود؛
این بود که از ترس مرگ، زندگی در پایتخت را باشتاب ترک گفتم و برای اقامت این ده کوره را کردم انتخاب، ولی این آخری ها یک جوانِ چینیِ جدّیِ فرنگ رفته، یک شب خواب دیده و صبح تصمیم گرفته،
که در همین ده کوره تمدن غربی را،!
با هر جون کندنی هم شده باید انداخت راه،
لذا یک مجله تاسیس کرده با یک مطبعه،
تا انتشار دهد افکار عام المنفعه، در جامعه ،
بدبختانه ماشین چاپخانه او
با منزل مسکونی این ضعیف می باشد روبه رو ...
چون به مجال مقاله فرصت انعکاس همه قضیه خواب راحت که ۵ صفحه است وجود ندارد ، آمیخته به برداشت شخصی این شاگرد ، عنوان کنم باریک بینی و ژرف اندیشی هدایت خیلی بزرگتر از هرگونه نقد و برچسب زدن به اوست ، مثلا در ادامه همین قضیه متوجه میشویم که کارکنان و کارگران چینی که با شور و علاقه به کار یک چاپخانه راه انداختن ظاهرا جای تمدن ساختن فقط جارو جنجالش را به سکوت کهن شهر خود برده اند زیرا آنها مثل خود ماشین کار میکنند و سرو صدا دارند، باهم دعوا و رقابت دارند ... و حتی در وقت خواب هم خروپف چند کارگر مجاور او سکوت شب را هم از بین میبرد ،
این نکات ظریف در نویسنده مرتبه دقت خواننده را از نگاه سطحی به عمقی بیشتر رهنمود میکند، و شایان توجه آنکه یک قرن پیش این افکار به واسطه قلم هدایت ثبت او شده و این ایده های تازه همان خاصیت کهن پند مند بودن را پیدا کرده
یا نکته یافتن
و همان واژه اِتعاظ را که ابتدا عنوان کردم در خود دارد،
نمونه های زیادی را مشاهده کردم که به دلیل محدودیت اندازه خوانش شما،
از آن گذشته و این محدود مشق حقیر تقدیم شد،
با سپاس شاگرد هنر
داریوش ثمر ، خرداد ۱۴۰۳.