نگاهی در نیایش سعدی مشق داریوش ثمر
از بوستان سعدی علیه الرحمه، در سرآغاز و نیایش در میانه ابیات گزین کردم ، تقدیمِ شما ،
مشق از داریوش ثمر.
*گلستان کند آتشی بر خلیل*
*گروهی به آتش بَرَد ز آب نیل*
اشارت و تلمیح به کهن داستان های ادیانی است که میدانید، یکی از ارکان ادبیات به شکل کلی برای تفهیم یک مطلب، رجوع به افسانه ها یا حدیث ها و اسطورهاست ، اگر این خاصیتِ شعر را بر داریم نوشتار فاقد حرکت در ذهن میشود و از تاثیر برای تعلیم میکاهد
*گر آن است، منشورِ احسان اوست*
*ور این است، توقیعِ فرمان اوست*
بیت حامل این که نیکویی یا احسان یک فرمان است منشور به عنوان فرمان پادشاه شکل فرمان نیکی و مهر را القا میکند ، یعنی آدمیان به شکل کلی در دستور در فرمان خدا که نیکی و احسان است غوطه ورند ، و این توقیع دارد یعنی امضا شده است، توقیع فرمان یعنی به زبان ساده ضمانت اجرایی
*پسِ پرده بیند عملهای بد*
*هم او پرده پوشد به آلای خَود*
مفهوم بخشندگی و پرده پوشی را متوجه هستید ، مهم عنوان عمل بد است ، چیزی که وجدان میداند صحیح نیست ولی انسان انجام میدهد این پرده پوشی سبب احساس شرم است، یعنی شاعر پرده پوشی ایزد را ذکر میکند که انسان پیش فرض شرم در کردار داشته باشد ملاحظه داشته باشد
*به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم*
*بمانند کروبیان صُمّ و بکم*
کروبیان یعنی فرشتگان مقرب ایزد که در دنیا تعلق و دخالتی ندارند مراتب ایشان را نشان میدهد، ترکیب (صم و بکم)هم یعنی گنگ و کر ، معنای بیت را درک کردید ، حکم ایزدی چیزی فراتر از قاطعیت است
*وگر دردهد یک صلای کرم*
*عزازیل گوید نصیبی برم*
صلای کرم اینجا در تقابل بیت قبل تیغ حکم است یعنی قاطعیت و صلا یعنی بانگ و صدا ، صدای اعلان بخشش او به عزازیل هم میرسد ، عزازیل نام یکی از ۰سه تن به همراه هاروت و ماروت درداستان های کهن به دلیل کردار بد ،
در چاه بابل آویزان شدند ...و عزازیل استعاره از ابلیس هم شده ، خلاصه بیت میگوید ؛ حتی عزازیل ها هم از بانگ بخشش او بی نصیب نیستند و اقبال میابند ...و ببینید سعدی گرانسنگ در بیت چگونه امیدواری را برای احساس پاک شدن برای منزه شدن فراهم میکند...
*به درگاهِ لطف و بزرگیش بر*
*بزرگان نهاده بزرگی ز سر*
توضیح از زیبایی این بیت میکاهد دریافت کردید
فقط اینکه میگوید آنها که بزرگان هستند از صفت بزرگی است که بر آستان اوسجده داند ،در ادامه سعی میکنم از توضیح کم کنم ابیات را بخوانیم و فقط بعضی واژگان را تشریح کنم؛
*فروماندگان را به رحمت قریب*
*تضرعکنان را به دعوت مجیب*
تضرع کنان یعنی التماس کننده ها و مجیب یعنی جواب دهنده پاسخگو
*بر احوالِ نابوده، علمش بصیر*
*به اسرارِ ناگفته، لطفش خبیر*
خبیر به معنای فرد آگاه وخبره است و بصیر هم در همین سو معنا جا دارد بصیرت است
*به قدرت، نگهدارِ بالا و شیب*
*خداوندِ دیوانِ روزِ حسیب*
با نیروی شیب و فراز را هماهنگ کرده ... حسیب یعنی شمارنده ، حسابگر
*نه مستغنی از طاعتش پشت کس*
*نه بر حرف او جای انگشت کس*
*قدیمی نکوکارِ نیکی پسند*
*به کلک قضا در رحم نقشبند*
قرار دادن رحم، رحمانیت در نگارندگیِ قضا و قدر است، بخشندگی از قدیمی ترین نیکو کاری های اوست اولین کارش بخشش بوده
*ز مشرق به مغرب مه و آفتاب*
*روان کرد و بنهاد گیتی بر آب*
*زمین از تبِ لرزه آمد ستوه*
*فروکوفت بر دامنش میخِ کوه*
*دهد نطفه را صورتی چون پری*
*که کردهست بر آب صورتگری*
در این سه بیت به پیدایش جهان و ارکان نگهدارنده زمین و ... حیات که از ماده اورگانیک زیبایی های هستی را بوجود اورده و پری نماد آن زیبایی از تبدیل ماده اورگانیک به جمال جسمی است
*نهد لعل و پیروزه در صلبِ سنگ*
*گل لعل در شاخ پیروزه رنگ*
به رویش و ترکیب انواع رنگ گل و گیاه اشارت دارد و لعل از احجار کریمه است که اینجا باز بخشش در طبیعت را یاد آور است
*ز ابر افکند قطرهای سویِ یَم*
*ز صلب افکند نطفهای در شکم*
*از آن قطره لولوی لالا کند*
*وز این، صورتی سروبالا کند*
در این دو بیت مروارید در دریا و جنین انسان و شکل یافتن او و در انتها سرو شدن یک انسان خردمند راست قامت را در تشابه لولو یا جمال مروارید که در قطره آب شکل یابد را به زیبایی عنوان کرده که از دانش خداست
*بر او علم یک ذره پوشیده نیست*
*که پیدا و پنهان به نزدش یکیست*
*مهیاکنِ روزیِ مار و مور*
*اگر چند بیدستوپایاند و زور*
*به امرش وجود از عدم نقش بست*
*که داند جز او کردن از نیست، هست*
سه بیت پایانی این مشق مبرهن است نقش بستن وجود از عدم خود یک توضیح حکیمانه نیاز دارد که در توان حقیر نیست اما لطفا درتشریح آن از حکما مثال آورده بحث را تکمیل کنید ....در ادب پارسی به آن بسیار نظر شده.
سپاس از خوانش شما.
بهمن ۱۴۰۳.