مشق از ثمر

*نگاهی به قالب سرودن شاهنامه و پارسی گویی حکیم فردوسی*
از ؛ د .ثمر.
دوستان گرامی گفتنی است که برای مرور و آگاهی بخشی، ساده بگویم کوچکترین واحد هر شعر ، بیت نام دارد، بیت،
اجازت دهید همین جا به عربی بودن این واژه و چند اصل مفهومی در فن و صنع شعر ، کوتاه اشارت شود ،
چرا میگوئیم بیت؟ در آنزمان که تدریس ادبیات در قرون دور نهادینه بود
از اصطلاح (واژک) یا صدها لغت کهن و اصول نگارشی باستان یا چیزی در دسترس نبوده البته با توجه به محدود بودن نوشتار و نامه یا کتاب در بخش درباریان و طبقاتی بودن سیستم زندگی،
(که در پی حمله بیگانگان طبقه کتابخانه دار که دربار یا معابد بوده از بین رفته )
یا اطلاعی جمعی، وافی و کافی مردمی بسیار محدودی مانده بوده یا رنگ باخته، زیرا شعر با موسیقی اجرا میشده و موسیقی در فرهنگ وارده جدید جایگاه نیافته بود برای نمونه؛ مهمترین متن شعری که از دوران باستان ایران به دست داریم ،بخش گاتهای کتاب اوستا است که میتوان آن را قدیمیترین سخن موزون در ایران دانست یا همان سرود و چکامه که بعد اشعار میشود
وجود گوسانها
(رامشگران و آوازه خوانان) در دوران اشکانیان و خنیا گران در دوران ساسانیان میتواند نشانه روشنی برای وجود شعر
(همراه با موسیقی)در ایران قبل از اسلام باشد.
سرودهای مانویان نیز نمونه های از شعر قدیمی دینی و عرفانی ایران قبل از اسلام میباشد. درایران بعد از اسلام نیز شعر در لهجه های دری و چه در دیگر لهجه های مختلف محلی اقصا نقاط عهد ساسانی همچنان وجود داشت و در کتابهای مربوط به تاریخ ادبیات اشاراتی میتوان جست تقریبا نمونه های از هر کدام آمده است.
گفتیم که شعر در ایران کهن همراه با موسیقی خونده میشده است و همچنین همراه بودن آن با موسیقی موجب گشته است که به ندرت آنها ثبت گردند چون مراسم و قضایای فرهنگی تغییر پیدا میکند ، یا طی حوادث در فرهنگ گم میشدند، مثلا شعر در وصف بازی چوگان و رزم با گرز در دوران جدید چون مراسم نداشته محو میگشته و اندک مراسم که بیشتر تقویمی یا دینی یا مربوط به اولیات فرهنگی بودند میمانند ...
در طول قرون دوم و سوم هجری بر اثر آشنا شدن ایرانیان با شعر و ادبیات عربی که دارای ابعاد و ظرایف است روبرو میشوند و پذیرش برای ارتباط با دنیای عوض شده آنزمان منطقی است به تدریج عروض معمول در شعر عربی به شعر فارسی میآمد و بعضی از لهجه های رایج هرجا...
پس منطقی نبوده مثلا از واژه واژک بجای بیت استفاده شود
باید از رایج اصطلاحات زمانه بهره میبردند حکما برای نجات اهداف فرهنگی ،
ضمن اینکه تدریس علوم گوناگون حکیمان پارسی از ریاضی و نجوم و طب و ... به عربی بوده زیرا زبان بخش بزرگی از دنیای آنزمان بوده در ادب نیز مثلا قواعد عروض شعر،
طی گذر از چند قرن تجربه در *عربی نویسی* دانشمندان *پارسی* به مدد ادیبان ابتدایی در عهد سامانی و پیش از آن به *فارسی* نویسی تبدیل و ارتقا و جهش پیدا کرد
اگر اجمالا به اولین نگارش های فارسی نظر کنیم بر طبق گفته مورخان
نخستین شعر عروضی فارسی دری را،
محمد بن وصیف منشی و دبیر یعقوب لیث صفاری در اواسط قرن سوم هجری سروده است.
این شعر قصیده ای است در مدح یعقوب لیث صفاری پس از فتح خراسان و هرات اشارت شده .
ادیبان برای عبور از آن مخمصه بینا فرهنگی و بازیافت هویت اصلی و بازگشت فرهنگی،
دگردیسی کیفیتی هنر
و ادب را
با لطافت و حکمت و احترام به تجربه ادبی حاکمه یا وارده همراه کردند میتوان گفت هضم بی تعصب بوده ، میتوان گفت یکپارچه کردن ادبیات بوده،
همه این چند سطر مقدمه از این روی بود که بگویم در شرح و درس قالبهای شعر ایران ادیبان کهن به نرمی از کنار عربی گذر کرده اند
به همین دلیل توضیح واژه بیت ، و مصراع و مردف ، مقفا، سجع، بحر،... تا توضیحات قواعد تعیین وزن مثل ؛ یافتن هزج، رمل، رجز، مقبوض و بسیاری لغت عربی که البته جنس عربی دارند و محتوای آن در فارسی فهمیده میشود نه دستگاه زبانی دیگر،
بله، کار شعر پارسی خالی از لغت عربی نیست
چون هم لغات عربی کاربردی روزانه داشتند
هم به آرامی واژگان پارسی باید از دل همین قواعدی که توضیح آن برای آموختن بود استفاده کرد و الفبای مشترک، آنها میدانستن باید عربی را شناخته و از شاخه های درخت فارسی هرس کنن و این اتفاق به شکل محترمی افتاد،
حال متروک بودن برخی واژگان پارسی باستان در آن زمان و عدم نوشتار در عامه یا نیاز کمتر به سواد در جوامع بشری، تدریس را سخت میکرده ، یا عمومی بودن درس کم میشده، خواص میآموختند،
اما اسوران فرهنگی عام و خاص نداشتنند
دوست دار فرهنگ ایرانی در دریای دم به دم حوادث و سیل پر پیچ و خم تاریخ چون سنگ ایستادگی کردند این از اخلاق ذاتی و توصیفی و معنوی ایرانی است که زبانش را هویت میداند چون میدانیم این پارسی نویسان بودند کی طی هزاره هایی از نبشتن با سنگ تراشی تا نوشتن با پر روی پرنیان و حریر و دفتر و نوشتار و منشور و طومار بخش بزرگی از زمین را ادبیات بخشیدند آن هم از نوعی که هنوز زنده است و مثل برخی ادبیات باستان نمرده ، یا مثل برخی ادبیات جدید تازه تاسیس نیست گویش نبوده یک دستگاه ارتباطی بوده برای بشر متمدن ،
نکته دیگر حساب و کتاب بازرگانی شرق دور با دنیا در دستگاه اداری و پستی نامه های کهن پارسی و میانه تا نزدیک سامانیان برقرار بوده،
به هر روی
به محور موضوع نزدیک شوم فردوسی پل بزرگ فرهنگی کهن و امروز است
این حکیم دهقان با شرح نامه باستان در نظم قالب کهن مثنوی یک رابطه ذهنی با نیاکان را برقرار کرد
مثنوی
بهترین انتخاب شاعران برای نگاشتن دیوان های پر سرگذشت و مفصل بود
مثنوی حکیم فردوسی بزرگ که قصد نگارش کهن روایات باستان را داشت در این بویژه اثر پارسی خالص،
(که البته آمده ناگزیر نزدیک به هشتصد لغت عربی در بین شصت هزار بیت تکرار دارد)
این ستون ادبیات پارسی را با پیوست هزاران شاعر دیگر در زمان قبل و بعدش بود زیر همین کار چتر فارسی امروز جا شده ،
هر بیت مثنوی قافیه ایی مستقل دارد یعنی تنها در دو مصراع همان بیت هم قافیه است مثنوی
شعری است که دارای بسیار ابیات بوده برای پردازش در سرودن داستان‌هایی که کوتاه نبودند و تاریخ و فرهنگ همراهشان بوده
از افسانه و اسطوره بهرمند بودند
چون مثنوی دارای قافیه‌ای مجزا است و به همین دلیل به آن دوتایی یا مثنوی گفته شود واحد هر بیت (معمولا و جدا از ابیات مقید المعانی و جدا از داستان) در کار فردوسی هر واحد یک سخن پارسی است
یک سطر از نوشتن و گفتن آنچه از هویت رسانده اند است و این سرمایه بزرگ را خوب درک میکنید
شعر در قالب مثنوی به زبان‌ های دیگر شرقی هم سروده شده اما شاهنامه فردوسی بزرگترین سروده‌های ادبیات پارسی در کل قالب مثنوی دنیاست،
که در قالب مثنوی، کلیله و دمنه رودکی بزرگ هم پیشا آن جایگاه بعدی را دارد
و (آفرین نامه) ابوشکور بلخی
از جمله دیگر سرایندگانی که از این قالب استفاده کرده‌اند می‌توان از مولوی یاد کرد که مطالب عرفانی و حماسی خود را در قالب مثنوی سروده‌است.
نظامی،
سعدی،
عطار و جامی نیز از دیگر شاعران بزرگ این قالب‌اند،
هر بیت مثنوی چون دو کلمه هم آهنگ در دو سوی مصراع دارد دارای خاصیت بیاد ماند است به این چند بیت آغازین شاهنامه حکیم طوس که در یاد همه است و از متواترات دقت کنید:
*بنام خداوند جان و خرد*
*کزین برتر اندیشه بر نگذرد*
*خداوند نام و خداوند جای*
*خداوند روزی ده رهنمای*
*خداوند کیوان و گردان سپهر*
*فروزنده ماه و ناهید و مهر*
*زنام و نشان و گمان برتر است*
*نگارنده بر شده پیکر است*
به خاصیت آهنگ سخن گوش کنیم ساده فهم است
بیان ساده ولی سنگین دارد
کلمات هم آهنگ در ذهن ترازو میشوند و ذهن بیاد میآورد ، این خاصیت نشر مثنوی است و همین آهنگ در کل ابیات هست ، تغییر نمیکند اما لحن میگیرد در خواندن پس ملال آور نمیشود خاصیت آن کاخ بلندی که فردوسی فرمود از نظم بنا کرده همین است
اکثر آثار عظیم ادبی بزرگان علم و ادب کشور ما بشکل مثنوی است که بالا اشارت شد حال در اختتام مقاله به یک قیاس ظاهری هم میپردازم؛ مثنوی های معروف مثل حدیقه سنایی، خمسه ،خسرو شیرین نظامی، مثنوی عطار و مولانای بلخی و حضرت سعدی و هفت اورنگ جامی همگی از دو جهت تفاوت اساسی دارند
یکی از جهت وزن است
وزن و آهنگ شاهنامه فردوسی بر توضیح اوزان (فعولن ، فعولن، فعلون فعل) است ، اوزان خسرو شیرین نظامی ( مفاعیلن، مفاعیلن فعولن ) است یا مولوی بر آهنگ ( فاعلاتن، فاعلاتن فاعلن) سروده است نوع همه مثنوی است اما وزن آنها یکی نیست ، ویژه وزن شاهنامه روانی و سادگی بهتری دارد البته موضوع و قدرت داستان بی اثر در جاذبه نیست و همین جهت دوم تفاوت را آشکار میکند جدا از وزن محتوای ملی بیش از محتوای عاشقانه مورد توجه فرهنگی واقع شده زیرا محتوای میهنی هویت ساز و آینده نگر است،
سپاس از خوانش شما فرهنگ دوست گرامی.
باسپاس. داریوش ثمر
اول شهریورر۱۴۰۴.